شروع نوشتن

همه ما این روزها غرق دنیای مجازی شدیم، جوری که متوجه گذشت زمان نمیشیم و وقتی به خودمون میایم می بینیم ساعت ها گذشته و فقط تصویر و مطلب های غیر مرتبطی رو دیدیم که هیچ کمکی به ما نمی کنه، ظاهرا از فضولی خوشمون میاد

امروز خیلی اتفاقی یاد وبلاگم افتادم، حتی  اسم وبلاگمم تا حدودی از خاطرم رفته بود، بالاخره یه خورده به این ذهنمون فشار آوردیم و اسم وبلاگ یادمون اومد و بعد اونم تونستم با ایمیلم وارد وبلاگم بشم

وقتی مطالب خودم رو خوندم، برام عجیب بود چندین سال پیش همچین مطلب های آموزنده و خوبی بوده و من اینجا به اشتراک گذاشتم، در حالی که اگه چند ماه تو اینستا بچرخم همچین متن هایی به چشمم نمی خوره.

و اینگونه بود که تصمیم گرفتم شروع کنم به نوشتن


احترام

یه چیزایی هست که آدم باید احترام بزاره بهشون

مثل بزرگترا

پدر و مادر

عشق

و ....

پدر و مادر حرمت دارن

عشق حرمت داره


غرق خودت باش

غرق خودت باش

دیوانه و دلبسته اقبال خودت باش

سرگرم خودت ، عاشق احوال خودت باش


یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری

راضی به همین چند قلم مال خودت باش


دنبال کسی باش که دنبال تو باشد

اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش


پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت

منت نکش از غیر و پروبال خودت باش


صد سال اگر زنده بمانی گذرانی

پس شاکر هرلحظه و احوال خودت باش


خاکی یا مغرور؟!

باید مغرور بود،

دور از دسترس،

باید مبهم بود و سرسنگین،

خاکی که باشی

آسفالتت می کنند

و از رویت رد می شوند

شعرخوانی (حدیث حیا) توسط سیده زهرا شایگان در بر برنامه مشاعره شبکه آموزش


   زهرا مامان بیا صمیمی باشیم  ---  مثل دو تا دوست قدیمی باشیم
         بیا با هم حرف بزنیم بخندیم  ---  در رو به روی غصه ها ببندیم
            درسته دختر خوبه دلبر باشه  ---  تو خوشگلی از همه کس سر باشه
    جلوه تو ذات دختره می دونم  ---  کار خداست مقدره می دونم
    همه می گن دخترا برگ گلن  ---  دادش میگه البته یه کم خلن
چسب روی دماغ یعنی که زشتن  ---  به فکر خط خطی سرنوشتن
پشت این رنگ و روغنا دروغه  ---  پشت اینا یه طرح بی فروغه
         مردا میگن که خوشگلا نجیبن  ---  راستش و بخوای دخترا مثل سیبن
          سیب زمین افتاده بو نداره  ---  رهگذر هم پا رو دلش می ذاره
سیب های روی شاخه چیدن دارن  ---  از دست باغبون خریدن دارن
بهار خانوم دل نگرون توام  ---  دلواپس روز خزون توام
حالا که می خوای بری توی خیابون  ---  خودتو بگیر چراغ نده تو میدون
         وقتی که حوا پا گذاشت تو عالم  ---  به دو می خواست بره به سمت آدم
زد تو سرش فرشته گفت: حاج خانوم  ---  چه میکنی فردا با حرف مردم
    روتو بگیر با این لپای داغت  ---  بشین بذار آدم بیاد سراغت
       آره مامان اینم حرف کمی نیست  ---  حجب و حیا قصه مبهمی نیست
این روسری یعنی که تو نجیبی  ---  شکوفه معطر یه سیبی
این روسری پرچم اعتقاده  ---  نباشه گلبرگها اسیر باده
زلفاتو از روسری بیرون نذار  ---  چشمای هیز و سمت زلفات نیار
مردای خوب پرده دری نمی خوان  ---  عشقای لوس سرسری نمی خوان
باید بدونی زندگی بازی نیست  ---  توهم قرص های اکستازی نیست
اونهایی که پلاس کافی شاپن  ---  احساسات دخترارو می قاپن
اونی که می ره پارتی های شبونه  ---  تو کار و بار انگل دیگرونه
مردای خوب کاری و اهل دلن  ---  مردای بد توی خیابون ولن
مردای خوب فقط نجابت می خوان  ---  از زنشون غرور و غیرت می خوان
علاف مو فشن که مرد نمیشه  ---  تا لنگ ظهر به رختخواب سیریشه
مردی که قیچی میزنه به ابرو  ---  از اون نگیر سراغ زور بازو
مردی که بند انداخته مرده؟ نه نیست  ---  برا کسی شریک درده ؟ نه نیست
جوهر مردی نداره ، زغاله  ---  نه مرده و نه زن ؛ تو حس و حاله
برقِ لب و کرم که اومد تو کار  ---  مردونگی برو خدا نگه دار
ابرو کمون خیابونا شلوغن  ---  پر از فریب حرفای دروغن
دوسِت دارم دیونتم ، اسیرم  ---  یه روز اگه نبینمت میمیرم
یک دو روز بعد تو همین خیابون  ---  یه لیلی دیگه ست کنار مجنون
برا کسی بمیر که راستی مرده  ---  جر نزنه ، نپیچه ، برنگرده
بله به کسی بگو که عاشق باشه  ---  تو حرف عاشقونه صادق باشه
یعنی باید شیفته روحت باشه  ---  تشنه چشمه شکوهت باشه
آره گلم سرت رو درد نیارم  ---  ای لوده بازی ها رو دوست ندارم
گیس طلایی به چشماشون زل نزن  ---  با فوکلات به دستاشون پل نزن

همپای دخترای بد راه نرو  ---  با چشم باز مامان توی چاه نرو